جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5299
مطالعه‌ای در مناسبات قدرت و مشروعیت در دوره سلجوقیان بزرگ
نویسنده:
نوراحمد بلند اختر نشتیفانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
آنچه در نوشته مزبور به رشته تحریر در آمده و مورد بحث قرار گرفت موضوع بررسی سیاست سلجوقیان بود با طرح سلجوقیان برای عمال قدرت و تحکیم پایه های حکومت خود از چه ابزارهایی بهره گرفتند؟ این مساله با طرح این سوالات پی گیری شد که 1. سیاسیتهای مشروعیت زای سلجوقیان چه تأثیری بر مناسبات دین و دولت به جا گذاشت؟ 2. الگوی مشروعیت دینی سلجوقیان چه تأثیری بر حیات فکری، علمی و مناسبات سلجوقیان با خلافت بوجود آورد؟ پاسخی که در جواب این سوالات به صورت فرضیه مطرح گردید این بود که: 1-ابزارهای اعمال کننده قدرت توسط سلجوقیان که قسمت عمده آن از دین ناشی می شد باعث رواج قرائت خاصی از دین شد که این نوع برداشت بیشتر تأمین کننده و ضامن حفظ قدرت بود. 2-الگوی مشروعیت دینی سلجوقیان حیات فکری و علمی و حتی روابط حاکمان سلجوقی با مقام خلافت را تحت تأثیر قرار داده و باعثمی شد که آن دسته از تفکرات و علوم اجازه گسترش یابند که با قدرت حاکم تزادی نداشته باشند. بررسی سوالات مذکور و پاسخ دادن به آنها در این سیاستها مشروعیت زای نوشته در دو بخش و شش فصل انجام شده است. در مورد سوال اول که درباره تأثیر سلجوقیان بر مناسبات دین و دولت می باشد و در بخش اول و فصلهای اول و دوم به آنها پرداخته شده است که در آن ضمن الگو شناسی مشروعیت سیاسی سلجوقیان و تعریف سیاست و مشروعیت و نهایتا بررسی دین و مشروعیت قدرت به رابطه بین دین دانش سیاسی و قدرت توجه شده است و حاصل کلام از دو فصل مذکور این است که دغدغه مشروعیت یا حقانیت قدرت مهمترین مسأله مورد توجه حکومت سلجوقیان است و در این راستا مهمترین حربه ای که برای ایجاد حقانیت حکومت به کار قدرتی را فقط در سایه خلیفه و تأیید وی مجاز می دانستند. به دلایل مختلفی که در فصل پنجم به آنها اشاره شد به شیوه های بسیار زیرکانه بعنوان پایگاه مهمی برای مشروعیت بخشی به حکومت سلجوقیان مورد استفاده قرار گرفت و نهایتا بعد از بررسی این عناصر در این مبحث به این نتیجه رسیدم که به دلیل تفسیرپذیری آموزه های دینی فضای فرهنگی و کلامی در این الگو آن را بعنوان مدل برتر جلوه گر می ساخت. سوال سوم نیز که این گونه مطرح شده بود آیا الگوی اتخاذ شده کارامد بود مبحث آخر نیز با عنوان کارآمدی یا ناکارآمدی ابزارهای مشروعیت زای سیاست سلجوقیان به تحلیل مناسبات قدرت و مشروعیت می پردازد. پس از الگوشناسی مشروعیت سیاسی سلجوقیان و روش های نهادینه کردن مشروعیت متوجه شدیم که همه امکانات موجود در جامعه که به نوعی قدرت و سیاست در ارتباطند با رواج قرائت رسمی از دین علم و تفکر به گونه ای تفسیر شدند که در خدمت منافع قدرت قرار گرفته و بر استمرار و دوام حکومت سلجوقی افزودند و لذا این شیوه حکومت به دلایلی که ذکر شد و در این مقوله به رشته تحریر و تحلیل درآمد نسبت به حکومت های قبل از سلجوقیان موفقیت بیشتری از خود در امر کشورداری به اثبات رساند.
قطب‌الدین شیرازی و علم‌الانوار در فلسفه اسلامی، نوشته: جان والبریج، ترجمه جواد قاسمی
نویسنده:
جواد قاسمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پی بردن به عمق معنا و جان کلام بسادگی ممکن نیست و بدون داشتن قریحتی ذاتی و رحمتی ربوبی میسر نمی‌شود. ظاهر گفتار حکما از مفاهیم عمیق و ژرف آن حکایت نمی‌کند، علی‌الخصوص وقتی با رمز و تمثیل همراه باشد. گاه افسون کلام و آرایه‌های سخن بعضی را مفتون ظاهر می‌سازد و از درک معانی باطنی بازشان می‌دارد. خام‌اندیشی آفتی است که در اذهان بعضی رسوخ کرده و آنان را گرفتار جهل مرکب ساخته است . اینان با هر گفتار در ظاهر آراسته‌ای به وجد می‌آیند، با هر نشانی از تشخص و روشنفکری ساده‌لوحانه مجذوب می‌شوند و هویت و اصالت خود را از یاد می‌برند و در این پندار باقی می‌مانند که با خواندن ورقی معانی دانسته‌اند. آنگاه به خود اجازه می‌دهند در ژرفترین مسائل فلسفی و غامضترین مضامین عرفانی که حاصل عمر حکیم یا عارفی بزرگ بوده است وارد شوند و اظهارنظر کنند. دقت‌نظر و تلاش مولف این کتاب در بیان اندیشه‌های فلسفی حکمای اسلامی قابل تقدیر است ، اما قضاوت در این موضووع را که وی تا چه حد در فهم و استنباط فلسفهء قطب‌الدین شیرازی و شیخ اشراق بر صواب رفته به اهل فن می‌سپارم. شرح زندگانی و آثار قطب‌الدین شیرازی از آنچه تاکنون درباره او نوشته‌اند کاملتر و محققانه‌تر است . مولف ، بیشتر منابع مربوط به شرح حال او را از نظر گذرانده و گاه به تحلیل اخبار و گزارشهای رسیده و مقایسه آنها با یکدیگر می‌پردازد. سیر تحول زندگی قطب‌الدین، مسافرتها و ویژگیهای اخلاقی او با استناد به منابع موجود بیان می‌شود. نوشته‌ها و افکار قطب‌الدین با بررسی مهمترین آثارش : شرح حکمه‌الاشراق و دره‌التاج آغاز می‌شود. مولف با تامل در متن عبارات و گفته‌های قطب‌الدین و آگاهی از مشرب فیلسوفان پیش از او به شرح و تحلیل افکار وی می‌پردازد. از آنجا که قطب‌الدین در اصل فیلسوفی اشراقی است ، باز نمودن نکات اساسی فلسفهء اشراق و تحلیل فلسفهء سهروردی در این کتاب هدف اصلی آن را تشکیل می‌دهد. افکار و اندیشه‌های سهروردی در حکمه‌الاشراق ابتدا از طریق ذوق برای او حاصل می‌شود، سپس برای اثبات آنها به اقامهء براهین فلسفی توسل می‌جوید. شیخ اشراق در کتاب خود روی سخن با کسانی دارد که هم در جستجوی حکمت ذوقی هستند و هم در جستجوی حکمت بحثی، حکمت بحثی صرف را باید در کتابهای دیگر او مثل تلویحات جستجو کرد. مقایسهء فلسفه اشراق با فلسفهء مشاء - البته به گونه‌ای که سهروردی آن را تفسیر می‌کند - و نگاهی انتقادی به آن - که اساس حکمه‌الاشراق را تشکیل می‌دهد از جمله مسائل دیگر مورد بحث در این کتاب است .
بررسی اوضاع سیاسی،اجتماعی و فرهنگی حلّه و نقش آن در فرهنگ و تمدّن اسلامی (از سده پنجم تا سده نهم هجری)
نویسنده:
زهرا طاهری پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
شهر حلّه در سده پنجم هجری به دست خاندان شیعی بنی مزید بنا شد. امیران این خاندان خود از دانش و فضیلت بی بهره نبودند. روحیه علم دوستی و دانش پروری آنان به همراه امنیت پایدار حلّه و موقعیت جغرافیایی مناسب آن باعث گردید، شیعیان، سادات و خاندان های علمی راهی حلّه شوند؛ به گونه ای که این شهر به یکی از پایگاه های رسمی شیعیان امامی و محل برگزاری محافل و حلقه‌های درسی آنان تبدیل شد. دانشوران شیعی با بهره مندی از فضای بحث و گفت وگوی علمی به گسترش و هم افزایی علوم اسلامی خاصّه در دانش هایی چون فقه، حدیث و کلام مدد رساندند. در این میان حضور فقیهان برجسته موجب پویایی و بالندگی دانش فقه گردید و این دانش در سایه کوشش آنان کامل‌تر و جامع‌تر شد و مبتنی بر ادله‌ای گردید که تا عصر حاضر مبنای استنباط فروع از اصول است. دستاوردهای دانشوران حلّی در دانش کلام نیز بسیار چشمگیر است به گونه‌ای که حوزه کلامی حلّه از پررونق ترین مدارس کلام امامیه به شمار می‌آید. مهم ترین رویداد کلامی یعنی شکل گیری کلام فلسفی از دستاوردهای این حوزه علمی است.افزون بر این، حضور پرشمار شاعران و سرایندگان در حلّه آن شهر را به رقیبی جدّی که توانایی هماوردی با بغداد را داشت، تبدیل ساخت.این پژوهش بر آن است تا بر اساس روش توصیفی تحلیلینخست اوضاع سیاسی حلّه، در دوره مزیدیان را بررسی کرده و سپس نقش آن خاندان را در گسترش علم و ادب واکاوی نموده، آنگاه ویژگی‌ها و دستاوردهای حوزه علمی حلّه و نقش آن را در گسترش فرهنگ و تمدّن اسلامی از اواخر سده پنجم تا سده نهم هجری بیان نماید. در همین جهت پس از مطالعه و تحقیق در منابع، مأخذ و پژوهش هایموجود به این نتیجه رسید که مزیدیان در ادامه راه آل بویه در پشتیبانی گسترده از شیعیان، فرصت و بستر لازمبرای فعالیّت‌های علمی آنان مهیا ساختند. همچنان که حمایتآنان از اهل شعر و ادب با هدف جلب افکار فرهیختگان به سوی حلّه، به عنوان مرکز علمی و ادبی در مقابل بغداد که مرکز خلافت عباسیان و تحت نفوذ سلجوقیان بود، صورت گرفت. از این رو حلّه به رغم سقوط مزیدیان، به سبب مهاجرت گسترده خاندان های علمی وادبی به آنجا، نقشی مهم در استمرار حرکت علمی و تولید دانش و بالندگی و شکوفائی تمدّن اسلامی ایفا نمود.
حکایتهای فارسی از زبان حیوانات (فابلهای فارسی) تاقرن دهم
نویسنده:
محمد تقوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
حکایت از زبان حیوانات که در فارسی نامهای دیگری چون افسانه، مثل،تمثیل و .... و در زبانهای لاتین عناوینی چون فابل (fable)، حماسه وحوش (Beast epic)، الگوری (Allegory)، و ... دارد، از شایعترین و پرکاربردترین انواع قصه و داستان است . در زبان و ادبیات فارسی نمونه‌های‌متعددی از این حکایتها وجود دارد که گاه در مجموعه‌های مستقل چون کلیله ودمنه و مرزبان‌نامه و گاه به طور پراکنده در آثار نظم و نثر آمده است .این حکایتها تاریخچه‌ای بسیار قدیمی دارند و جزء آغازین داستانهای جهان‌محسوب می‌شوند. اغلب این حکایتها برای آموختن اصول اخلاقی و درس زندگی‌وضع شده و به کار رفته‌اند و بیش از همه بر تعقل و اندیشه‌ورزی و هشیاری‌تاکید می‌کنند، از این رو با اینکه صبغه‌ای افسانه‌ای و دروغین دارند،همواره مورد توجه و استفاده بزرگان علم و دانش و معلمان اخلاق بوده‌اند.پراکندگی این حکایتها در آثار متعدد حاکی از عنایت شاعران و نویسندگان‌فارسی زبان به آنهاست . این حکایتها از حیث مضمونی که در آنها ارائه‌می‌شود و ساختار و طرح داستانی، ویژگیهای منحصر به فردی دارند. بیشترمضامین مبتنی بر رفتارهای اجتماعی و نقد اصلاح آنهاست و بر زمینه‌هایی‌چون دشمنی، توطئه، مکر، قدرت طلبی و .... استوار است ، هر چند به‌انگیزه‌های نفسانی اعمال و تعالیم اخلاقی فردی نیز توجه شده است . اغلب‌حکایتها کوتاه و کم حادثه‌اند و جز چند حکایت انگشت شمار، بقیه با دویا سه شخصیت و یک حادثه اصلی شکل گرفته‌اند و به اقتضای مضمونی که برای‌آن پرداخته شده‌اند، از طرح یکسانی برخوردارند. در اغلب موارد شیوه نقل، به شکل داستان در داستان است و بویژه حکایتهای کوتاه و مختصر به‌صورت فرعی و ضمن کلام قهرمانان آورده می‌شوند. با توجه به ریخت‌شناسی این‌حکایتها می‌توان از دو تا ده عملکرد یا خویشکاری را در آنها مشخص کرد که‌البته این تعداد در خصوص برخی حکایتهای بلند کم و بیش تغییر می‌کند. درتعداد زیادی از حکایتها زیادی از حکایتها راوی طرح را تغیی می‌دهد تامضمون خاصی را از آن اراده کند و این نکته قابلیت این نوع استان رابرای برآوردن اغراض مختلف نشان می‌دهد.
تأثیر آموزه های بلاغی (علم معانی) در ترجمه ازعربی به فارسی
نویسنده:
علی زاهد پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسلّم است که برای تحقق یک ترجمه مطلوب، شناخت سطوح مختلف زبانی که در متن مبدأ به‌کار رفته، بایسته است. یکی از این سطوح سطح بلاغی (در اینجا علم «معانی») است که اگر مترجم از پیچ و خم آن آگاه نباشد، در بیان مراد گوینده/نویسنده به خطا خواهد رفت. بنا بر این علم معانی با فن/علم ترجمه پیوندی تنگاتنگ دارند.در این رساله که شامل یک مقدمه و چهار فصل است، نخست و در مقدمه به اهمیت مباحث بلاغی به‌ویژه مباحث «علم معانی» پرداخته شده؛ همچنان‌که از نوع و سبب تقسیم‌بندی مباحث علم معانی نیز سخن رفته است. آنگاه در فصل اول حالات اِسناد خبری و مسند الیه بیان شده است. فصل دوم از احوال مسند و متعلقات فعل و در فصل سوم از شیوه‌های قصر/حصر و نیز انواع کلام انشائی و ترجمه آنها به فارسی سخن گفته است؛ و نهایتاً فصل چهارم به مباحث فصل و وصل و ایجاز و اطناب و مساوات پرداخته شده است. در پایان هر بخش و هر فصل نیز نتیجه‌گیری آمده است.روش تحقیق چنین بوده که نخست احوال مختلف عارض بر کلام ـ که نمود آن در اجزای آن یعنی: مسندٌ الیه، مسند و متعلقات فعل است ـ بیان گشته و سپس با بیان چگونگی ترجمه هر یک از این موارد، نظریه مطرح‌شده، بر مثال‌هایی که خطیب قزوینی و تفتازانی به‌ترتیب در تلخیص المفتاح و مختصر المعانی زده‌اند، تطبیق گشته است. همچنین طرق حصر که بسیار هم پرکاربرد است، نخست در زبان عربی و سپس فارسی بیان شده، آنگاه شیوه ترجمه هر کدام، با تطبیق بر مثال‌های این دو کتاب و آیات قرآن ذکر گردیده است. انواع مختلف کلام انشائی نیز به همین گونه مطرح و مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. و نهایتاً مبحث فصل و وصل، همچنین ایجاز و اطناب و مساوات در عربی بیان شده و با تطبیق آن با فارسی، در قالب نمونه‌های مطرح‌شده در این دو کتاب و تکیه بر آیات قرآنی، شیوه ترجمه هر کدام ذکر گردیده است.نتیجه‌ای که این پایان‌نامه به آن رسیده آن است که به سبب مشابهت مباحث علم معانی درزبان عربی و فارسی، بیشنیه مطالب مطرح در بخش معانی، قابل ترجمه به فارسی است. تنها چند مورد از این مباحث، به سبب متفاوت بودن ساختار زبان فارسی از عربی، قابلیت انتقال ندارد. به عبارت دیگر، ساختارهای فارسی در این موارد، مشابه با عربی نیست. این مباحث عبارتند از: التفات، قلب، کَلّا، ایجاز حذف، ضمیر شأن و قصه، بدل اشتمال. در این موارد ناگزیر یا باید ساختار را تغییر داد یا افزوده‌های ترجمه‌ای بسیار آورد.
بررسی تعامل علم و سیاست در قرون اولیه هجری(اول تا پنجم) با تاکید بر علم کلام
نویسنده:
سیداسماعیل مسعودی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تحلیل و تبیین جامعه شناختی تحولات تاریخی راهنمای علمی راه حال و آینده خواهد بود. تحول علمی‌ای که در دوره اولیه تاریخ اسلام و یا به عبارتی در دوره تمدن اسلامی رخ داد مسأله‌ای است که هم بسیار به آن اذعان شده و هم مورد تحلیل و کنکاش قرار گرفته است، اما جای خالی تحلیل‌های جامعه شناختی که بتواند فراتر از گزارش‌های تاریخی و نیز تحلیل‌های غیرنظامندِ غیرعلمی قرار گیرد کاملاً مشهود است. این تحقیق عهده دارد تبیین جامعه شناختی رابطه نهاد علم و نهاد سیاست در قرون اولیه تاریخ اسلام (قرن اول تا پنجم) است و از آنجا که گستره علم بسیار وسیع است و بررسی آن در قالب یک پایان‌نامه نمی‌گنجد به صورت موردی به بررسی علم کلام (به جهت ارتباط نزدیک با جریان‌های سیاسی) می‌پردازد. این تحقیق از نوع مطالعات جامعه شناسی تاریخی است که با رویکرد اثباتی و اتخاذ چارچوب نظری مناسب به سراغ شواهد و واقعیت تاریخی می رود و از رهگذر آن هم واقعیت تاریخی را فهم می کند و هم چارچوب نظری خود را مورد آزمون قرار می‌دهد. و در پایان روشن شد که منشاء و چگونگی شکل گیری علم کلام کاملاً متاثر از جریان‌ها و مسائل سیاسی قرن اول بوده است. همچنین بسط و گسترش مسائل کلامی و شکل‌گیری نحله‌های کلامیِ معتزلی و اشعری در قرون دوم و سوم و چهارم در بستر فرایندها و هویت سیاسی‌ای که اجتماع مسلمین در آن زیست می‌کرده‌اند، بوده است، در نهایت افول کلام معتزلی و نیز ظهور کلام شیعی در فاصله قرون چهارم و پنجم از رهگذر تحولات سیاسی ای که در تغییر رویکرد خلفای بنی عباس نسبت به قبل و نیز تغییر نحوه حضور سیاسی امامت شیعی در جامعه شیعی قابل تبیین است.
شیعه ونقش آن درتحولات سیاسی حکومت آل بویه (از322 تا 448 )
نویسنده:
فریدون صمدنیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده: نقش شیعه در تحولات، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بعد از رحلت حضرت رسول (ص) همواره در صحنه‌های اجتماع تاثیر گذار بوده است. مخالفین شیعه بیشترین ظلم ها را درحق شیعیان روا داشته اند،ولی نتوانستند جلوی رشدوگسترش شیعه رابگیرند .مامون عباسی با رویکردی آشتی جویانه به امام شیعیان پیشنهاد ولایت عهدی داد ولی از این اقدام سیاسی نتیجه ای بدست نیاورد.شیعیان که پیوسته بر اثر ظلم حاکمان عرصه را برخودتنگ می دیدنداز موطن اصلی خود مهاجرت کردندودر بلاد دیگر اسلامی پراکنده شدند.بدلیل مظلومیت وعلاقه آنان به اهل بیت(ع)ظلم وستمی که به آنان شده بود،توده مردم به شیعه گرایش پیدا کردند.نتیجه پیامدآن تشکیل حکومت های شیعی را بدنبال داشت.حکومت آل بویه یکی از همین حکومتها است که دوره حاکمیت آنان از دوره های درخشان تاریخ اسلام وایران قلمداد می شود.شیعه با بهره گیری از آل بویه تقیه را کنار گذاشت ،تحولاتی درعرصه های مختلف علمیُ بوجود آورد وتوانست در این دوره پایه های فکری و عقیدتی خود را پایه ریزی نماید.وبه تاسیس حوزه های علمیه،مدارس وکتابخانه های متعدد اقدام نماید .حاکمان آل بویه باسیاست تساهل وتسامح بستر مناسبی را برای نحله های فکری ایجاد نمودند،تا آزادانه به تبلیغ عقاید خود بپردازند .بر همین اساس به آن دوره عصر رنسانس اسلامی یا انسان گرایی اسلامی می گویند. شیعه با حاکمان آل بویه و نحله های فکری تعاملبر قرار نمود و توانست عقاید دینی خود را معرفی نمایدو به تدوین علوم مختلف مانند فقه،اصول،حدیث،علم کلام ورجال بپردازد.ُبه مرجعیت دینی برای حل مسایل فقهی رسمیت بدهد وبه کمک آل بویه مراسم مذهبی مانند عزاداری ماه محرم،جشن عید غدیر،و گفتن ذکر اشهد ان علیاولی الله را بر قرارنماید.ُعالمان شیعه در بعضی مناصب حکومتی شرکت کردندوسعی کردند در تصمیمات حکومتی نقش داشته باشند.حاکمان آل بویه ضمن اجرای قوانین اسلامی سنت های ایرانی را هم رواج می دادند زمینه سقوط سلطه اعراب بر ایران رافراهم آوردندوتشکیل حکومت ایرانی را در ذهن مردم جای دادند. برای اولین بار سنت خلیفه وسلطان باب شد .قداست خلیفه به عنوان نهاد دینی از ذهن مردم ساقط شد.ُ کلید واژه گان : نقش شیعه،تحولات سیاسی،آل بویه
تصحیح الهیات بالمعنی‌الاخص از کتاب "شوارق‌الالهام" محقق لاهیجی
نویسنده:
رقیه مظاهری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کتاب "شوارق‌الالهام" اثر ملاعبدالرزاق لاهیجی (م 1072 ه.ق)، شرحی مفصل و محققانه بر "تجریدالاعتقاد" خواجه‌نصیرالدین طوسی و از کتب ارزشمند کلامی است . این شرح، جامع نظرات و آرای متکمان و فلاسفه قبل از خود می‌باشد و با توجه به غلبه رویکرد عقلی فلسفی آن، بر نقلی بودن از مهمترین کتابهای کلامی است . لذا احیاء و ارائه متن منقح این اثر ارزشمند، ضروری به نظر آمد. برای تحقق این امر، بخش "الهیات‌بالمعنی‌الاخص " که شامل اثبات صانع و صفات او می‌باشد از کتاب "شوارق‌الالهام" انتخاب شد. با تفحص در نسخ خطی کتابخانه‌های شهرهای مشهد، قم و تهران، قدیمی‌ترین و معتبرترین نسخه‌ها برای تصحیح انتخاب گردید. طی مقابله و تطبیق، اختلاف مطالب بین این نسخ، معین و عباراتی که از لحاظ درستی و انتساب به مولف ، مقبول واقع می‌شد در متن و عبارات دیگر در پاورقی هر صفحه آورده شده است . در تنظیم مطالب ، روش فصل‌بندی و ترتیب و تقسیم مطالب ، همانگونه که مولف در متن انجام داده است ، حفظ شده و عبارات متن "تجرید الاعتقاد" در پرانتز و یا قلم درشت مشخص گردید و نیز ابتدا و انتهای نقل‌قولها در متن معین گردیده و نشانی ماخذ و منابع استفاده شده در پاورقی ذکر شد. در جهت تکمیل کار، اصول صحیح رسم‌الخط عربی و آئین نگارش در متن اعمال گردید. بر این تصحیح، مقدمه‌ای در سه فصل، شامل کلیات و سخنی در باب علم کلام و شرح حال و ویژگیها و آثار عبدالرزاق لاهیجی آورده شده است .
بررسی انتقادی مبانی فلسفی مفهوم علم در اندیشه کوهن از منظر حکمت متعالیه
نویسنده:
سیدهادی ساجدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تامس کوهن فیزیکدانی است که رفته رفته به تاریخ علم علاقه‌مند شده و به مطالعه در آن حوزه پرداخته است. وی پس از سال‌ها فعالیت در تاریخ و فلسفه علم، و با تکیه بر مطالعات تاریخی- جامعه‌شناختی دیدگاهی را به جامعه علمی عرضه کرد که با عنوان انقلاب‌های علمی و یا پارادایم‌های علمی شناخته می‌شود. وی در این دیدگاه به این نتیجه رسید که آنچه علم را به عنوان رشته‌های علمی هدایت می‌کند پارادایم است. پارادایم در معنای عام خود تمام آن مجموعه از باورها، ارزش‌ها، فنون و غیره می‌باشند که اعضای یک جامعه خاص در آن شریک هستند. با این بیان، تا قبل از شکل‌گیری پارادایم دوران پیش علم است که به تعداد دانشمندان در یک رشته علمی، نظریه وجود دارد. اما با غالب شدن یک نظام بالادستی همه فعالیت‌های علمی در قالب آن پیش می‌رود که آن را اصطلاحاً پارادایم می‌خوانیم. پارادایم غالب سعی دارد طبیعت را در قالب مفاهیم و گزاره‌هایی قالب بندی کند. البته هیچ پارادایمی نمی‌تواند به طور کامل به این تطابق دست یابد و همیشه نقاطی مبهم و غیر قابل حل باقی خواهند ماند. مسائلی که پارادایم توان حل آنها را ندارد اعوجاج خوانده می‌شود و اگر اعوجاجات یک پارادایم استمرار یابد به بحران تبدیل می‌شود. شکل‌گیری بحران، پارادایم را در معرض سقوط قرار داده و جامعه علمی با ظهور یک پارادایم جدید که توان حل آن بحران‌ها را دارد، عملاً پارادایم جدید را بر پارادایم سابق ترجیح می‌دهد.این نظریه فارغ از انتقاداتی که به آن وارد است، بر مجموعه‌ای از اصول فلسفی استوار است که از منظر فلسفی اسلامی و البته با خوانش حکمت متعالیه در تعارض است. اولین اصل فلسفی و یا به عبارت دیگر معرفت‌شناسانه‌ی نظریه انقلاب‌های علمی، انکار رویارویی با واقعیت عریان است. از جمله دلیل‌های کوهن برای انکار امکان دست‌یابی به واقعیت خالص، یکی آموزش است و دیگری تاثیر تجارب پیشین در فهم کنونی دانشمند. بخش عمده‌ای از کتاب ساختار انقلاب‌های علمی مربوط به مثال‌های واقعی و تاریخی است که کوهن در تلاش از از لابلای آنها نشان دهد که چگونه به لحاظ تاریخی این امور در فهم دانشمندان تاثیر گذارده‌اند. در اینجا نیز باید گفت که نمی‌توان منکر تاثیرگذاری آموزش یا تجارب پیشین بر فهم دانشمند شد، اما نمی توان از این مثال‌ها چنین نتیجه گرفت که همه علوم گرفتار در چنگال آموزش و تجارب پیشینی هستند و هیچ راه فراری از آنها وجود ندارد. بنابر آنچه از صدرا نقل کردیم ممکن است عقل تحت تاثیر این امور به استنتاجات غلطی دست یابد، اما همان عقل به کمک معیارها و ابزارهایی که در اختیار دارد می‌تواند خود را از تاثیرپذیری این امور نجات داده و یا حداقل در آنها تجدید نظر کند.دلیل دیگر کوهن عدم انطباق تامّ نظریه با واقعیت تجربی است. با توجه به اینکه کوهن علم را به عنوان یک مجموعه و نه تک گزاره لحاظ می کند، باید سخن او را پذیرفت.ملاصدرا به این حقیقت اشاره کرده و می‌گوید: «بخشی از علم مطابق با واقع است و بخشی غیر مطابق با واقع که جهل نامیده می‌شود». بنابراین هیچ دانشمندی نمی‌تواند ادعا کند همه دانسته‌هایش مطابق واقع است و خطا در آنها راهی ندارد، لکن باید توجه داشت که این مساله به هیچ وجه به معنای عدم امکان درک واقع نیست. همان دانشمند می‌تواند بار دیگر بر اساس موازین و معیارهای معتبر به سراغ دانسته‌هایش رفته و آنها را محک بزند.محدودیت زبان نیز کار را برای فهم واقع دشوار می‌کند، اما ناممکن نمی‌کند. دانشجوی زبانی که تنها هزار واژه از زبان جدید را آموخته است در برقراری ارتباط با صاحبان آن زبان ناتوان نیست بلکه دچار سختی می شود. او اگر واژه مورد نظرش برای انتقال یک مفهوم را نداند، ناچار است با سختی زیاد و با استفاده از واژگان دیگر آن مفهوم را به مخاطب خود منتقل کند، این به معنای امتناع برقراری ارتباط نیست، بلکه این محدودیت زبان تنها کار را سخت می‌کند.دومین اصل فلسفی نظریه انقلاب‌های علمی این است که با تغییر نظام اندیشه‌ای محقق و یا به عبارت دیگر با تغییر پارادایم حاکم، جهان پیرامونی محقق نیز تغییر خواهد کرد. موضع صدرالمتالهین نسبت به این مبنا منفی است. وقتی کوهن پارادایم را همچون تار عنکبوتی می‌داند که دانشمند در آن گرفتار است و هیچ راه برون‌رفتی از آن ندارد، جهان دانشمند را نیز همین تار عنکبوت می‌داند. دانشمند هیچ راه ارتباطی به خارج ندارد و عالم خارج برای او همان پارادایمی است که در آن می‌اندیشد. بنابراین بسیار منطقی به نظر می رسد که با تغییر یک پارادایم با این تلقی، جهان پیرامونی دانشمند نیز تغییر کند؛ چرا که جهان پیرامون او چیزی جز همان پارادایم نیست.در مقابل، وقتی بطلان آن مبنای غلط را روشن کردیم، به تبع نتیجه مترتب بر آن نیز باطل می‌شود. این گونه نیست که پارادایم همه هستی دانشمند باشد و او راهی به عالم خارج نداشته باشد، بلکه دانشمند با رعایت اصول جهان خارج را درک می‌کند، گر چه گاهی در این ادراک دچار خطا می‌شود. وقتی دانشمندی به خطاهای خود پی می‌برد، جهان پیرامونش تغییری نمی‌کند. در این حالت تنها تلقی او نسبت به برخی از واقعیت اصلاح می‌شود.سومین مبنای فلسفی-معرفت‌شناختی نظریه تامس کوهن عدم پذیرش معیاری برای قضاوت بین پارادایم‌هاست. به تعبیر وی، پارادایم‌ها قیاس‌ناپذیرند. کوهن به سه دلیل اعتبار معیار صدق را نمی‌پذیرد و عملاً به سوی نظریه «توقف» گرایش پیدا می‌کند. در مقابلملاصدرا به پیروی از حکمای اسلامی هر سه دلیل کوهن را به نقد می‌کشد. بدیهیات اولیه به عنوان مواد شکل دهنده معرفت و قوانین علم منطق به عنوان صورت تالیف و ساماندهی معرفت متعلق به هیچ پارادایم خاصی نیست. این حقایق فراپارادایمی هستند و صحت نتیجه‌اش مشروط به موافقت دانشمندان بزرگ یا اعتراف جمهور نیست، بلکه به عین حقیقت و متن واقع و امور خارجی صرف ناظر است. با این بیان مشکل دور مورد تصور کوهن نیز حل می‌شود. اکنون با وجود این معیارها جایی برای انکار اعتبار صدق نیست.نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، نحوه دست‌یابی کوهن به این نظریه می‌باشد. ویژگی عمده کتاب ساختار انقلاب‌های علمی بیان مثال‌ها و شواهد عینی و تاریخی است. کوهن با توجه به تخصصش در فیزیک و در پی آن علوم تجربی مرتبط مانند شیمی، نجوم و غیر اینها، وقتی بسیار زیادی صرف یافتن شواهد تاریخی کرده است. وی در این کتاب با مهارت بسیار فوق‌العاده‌ای شواهد تاریخی را به گونه‌ای کنار هم می‌چیند که نتیجه‌ای جز آنچه او بدان رسیده، نمی توان به دست آورد. این شواهد تاثیر روانی بسیار زیادی بر مخاطب در پذیرش ادّعای وی دارد. مخاطب با مطالعه این کتاب احساس می‌کند، حقیقت علم را با چشمانش در تاریخ می‌بیند و با گوش‌هایش صدای خرد شدن یک پارادایم و جانشینی پارادایم دیگر را می‌شنود، از این رو هیچ جایی برای شک وجود نخواهد داشت. اما حقیقت این است که بر اساس مبناگرایی اسلامی، نمی‌توان چندان به این شواهد دلخوش کرد. عمده نتایج حاصل از جمع‌آوری این مثال‌ها، برگرفته از حدس و استقراء ناقص می‌باشد که از لحاظ علمی جز گمان نتیجه‌ای ندارد؛ چرا که از لحاظ علمی نمی‌توان با دیدن چند مثال حکمی کلی برای همه تاریخ بشر صادر کرد.ممکن است چنین پرسیده شود که بالاخره در علوم تجربی چه باید کرد؟ آن بدیهیات اولیه آن قدر کلی و انتزاعی هستند که به کار علوم تجربی نمی‌آیند، آیا باید باب علوم تجربی را بست؟ پاسخ این است که بسیاری از آن بدیهیات به طور مستقیم مورد کاربرد علوم تجربی است. از آن جمله می‌توان به اصل امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین، عدم امکان جمع بین ضدین، مساوی بودن دو شیء مساوی با یک شیء مشترک و امثال این موارد نام برد. آنچه مورد تاکید است، حضور عقل در تمام این مراتب می‌باشد. با گذر زمان و ساخت ابزارهای دقیق‌تری برای ادراکات حسّی، و ارائه دریافت‌های جدید حسّی عقل در استدلال‌های گذشته خود بازنگری کرده و ممکن است قاعده‌ای را که مطلق می‌پنداشته، تخصیص بزند یا به درک جدیدی از آن برسد، اما این تلاش و درگیری دائمی علمی که تحت اشراف عقل رخ می‌دهد و در پی آن نتایج نون به نو حاصل می‌شود، به هیچ وجه دلیلی بر نسبی‌گرایی و یا نفی معیارهای صدق نمی‌باشد. مهم آن است که ابزارها و معیارهای لازم در اختیار بشر قرار دارد، این دانشمندان هستند که باید با به کارگیری توانایی خود طبیعت و نظام آفرینش را بهتر و کامل‌تر درک کنند و البته در این مسیر از ادعاهایی بیش از آنچه دلیل به اثبات می‌رساند پرهیز کنند.چهارمین مبنای کوهن انکار هدفمند بودن طبیعت است. و البته سخن کوهن راجع به انکار طبیعت هدفمند نیز بدون شک مورد اعتراض ملاصدراست. در واقع وقتی انسان قدمی خطا در راهی گذاشت، هر چه جلوتر می‌رود به خطاهای خود می‌افزاید. کوهن در زمانی زندگی می‌کند که اندیشه تطور انواع داروین به عنوان یک اصل قطعی و یقینی قلمداد می‌شود، او نیز تحت تاثیر همین اندیشه حرکت به سوی هدفی مشخص را انکار می‌کند. اینجا نیز همان خطای مورد ارتکاب در مورد هیئت بطلیموس تکرار شده است. اصلی که تنها یک حدس برگرفته از شواهدی تجربی است و از قطعیت و استحکام لازوال برخوردار نیست به عنوان اصلی حتمی و غیرقابل خدشه تلقی شده و تلاش می‌گردد در همه حوزه‌های معرفتی تطبیق داده شود. همه الهیون و از جمله ملا صدرا به هدفمند بودن طبیعت و نظام آفرینش اعتقاد دارند. این جهانی است که خداوند متعال خلق کرده و هزاران اسرار نهفته در آن قرار داده است. انسان به قدر طاقت بشری خود می‌تواند تنها از گوشه‌ای از این اسرار و حقایق پرده‌برداری کند.پنجمین و آخرین مبنای نظریه انقلاب‌های علمی این است که هستی علم را تنها در یک پدیده اجتماعی- روان‌شناختی خلاصه کرده و واقعیتی فراتر از آن برای رشته‌های علمی قائل نیست. ملاصدرا چنین هستی محدودی را برای علم نمی‌پذیرد و البته قبل از بررسی موضوع باید به تمایز اساسی بین مفهوم علم در نظر کوهن با مفهوم علم و معرفت در نظر صدرا توجه کرد. منظور کوهن از علم، دیسیپلینیا رشته علمی همانند فیزیک، شیمی و غیره است. در مقابل، مراد صدرا از علم، مفهوم عام آن یعنی معرفت‌های کسب شده توسط انسان است. بنابراین باید به گونه‌ای بحث را پیش ببریم که این دو معنا با هم پیوند خورده و در نقاط مشترک مورد مقایسه قرار گیرند.تامس کوهن به جنبه‌های جدیدی از دنیای علم توجه نموده و تلاش کرد نشان دهد که برخلاف تصوّر اثبات‌گرایان، تحصیل علم و نظریات علمی یک مسیر خودکار و عاری از القائات انسانی ندارد. وی با برشمردن مثال‌های تاریخی فراوان، تاثیرگذاری عوامل فردی، اجتماعی و معرفتی در تولید علم را به خوبی نشان داد. او در ادامه و بر اساس این تاثیرگذاری‌ها، علم را پدیده‌ای صرفاً اجتماعی لحاظ کرد و از این بعد به بررسی آن پرداخت. بنابراین ماهیت علم در نگاه او امری اجتماعی- تاریخی است که در بستر زمان شکل می‌گیرد و مسیر خود را بدون آنکه هدفی از پیش تعیین شده داشته باشد، ادامه می‌دهد. وقتی علم به عنوان نهادی اجتماعی تلقی می‌شود، به طور قهری نحوه مطالعه آن نیز به شکل خاصی رقم می‌خورد. در این نوع مطالعات باید به زمینه‌های پیدایش، جامعه متخصصان آن علم، محیط‌های علمی قبل از آن، نیازها و پرسش‌های جامعه از آن علم و اموری از این دست پرداخت. در مقابل، ملاصدرا اصل دانش‌های بشری را از سنخ وجود می‌داند، بنابراین معرفت امری اعتباری و قرادادی نیست. علم حقیقتی ناب و مجرد است که انسان می‌تواند با طی مسیر مشخص شده و با اجتناب از راهزنان طریق به آن گوهر نورانی دست پیدا کند. چنانچه وحی رابطه‌ای است قدسی و الهی است، اما وقتی به جامعه انسانی وارد می شود، رنگی اجتماعی به خود می‌گیرد. علم نیز در همان معنای عام خود یعنی معرفت‌های انسانی اندک اندک در ذهن دانشمندان شکل گرفته و به صورت مدوّن و منظم به دیگران ارائه می‌گردد. بنابراین رشته‌های علمی همان معرفت انسانی است که در قالب‌های مرسوم اجتماعی عرضه می‌گردد.ملاصدرا همچون حکیمان مسلمان برای این رشته‌های علمی واقعی برتر قائل می‌باشد. اینجاست که تفاوت اساسی ماهیت علم در نظر کوهن و صدرا روشن می‌گردد. صدرا رشته‌های علمی را مرتبه‌ای نازله از حقیقتی برتر می‌داند که البته ممکن است خطاها و غرض‌ورزی‌هایی در آن رخ داده باشد، در مقابل کوهن برای تنها همین رشته‌ها را دیده و چیزی بیش از واقعیتی اجتماعی برای آنها را نمی‌پذیرد.تبیین‌هایی که کوهن از عوامل موثر در نظر دانشمندان ارائه می‌دهد، برای ملاصدرا امری تازه نیست. قرآن کریم و سنت اسلامی مملو است از عواملی که درک صحیح بشری را دچار خدشه می‌کنند. آنچه متفاوت است، چگونگی تفسیر این عوامل می‌باشد. از نظر صدرا، این عوامل فردی، اجتماعی و معرفتی قاطعان طریقی هستند که می‌توانند راه رسیدن به حقیقت را سد کنند. این دوگانگی در تفسیر نتیجه‌ای منطقی از سخن قبل است. وقتی کوهن هیچ پشت‌پرده‌ای برای علم قائل نیست، طبیعتاً به آنچه تحقق می‌یابد اصالت داده و همان را علم می‌داند، اما اگر رشته‌های علمی را تنها تجلی و ظهوریافته حقیقتی دیگر دانستیم، تفسیر ما از این عوامل متفاوت خواهد بود. اینها عواملی هستند که مانع تجلی و ظهور صحیح و کامل حقیقت می‌شوند.کوهن در سخنان خود چنین می‌گوید: «پارادایم جدید یا سرنخی کافی برای بسط و تفصیل آتی یک پارادایم، دفعتاً و بعضاً در نیمه دل شب، در ذهن دانشمندی که عمیقاً غرق در بحران استظهور می‌کند». این کلام به وجهی ماورایی از علم اشاره دارد که گویا نظریه‌های جدید علمی همچون وحی از عالم بالا به ذهن دانشمند القا می‌شود. شهید مطهری این توان بشر را «حسّ الهام‌گیری» می‌نامد. اودر ادامه می‌گوید: «چیزى که این حس را رشد مى‏دهد تقوا و طهارت و مجاهدت اخلاقى و مبارزه با هواهاى نفسانى است. از نظر منطق دین، این خود امرى است غیرقابل انکار». این بیان که خود کوهن نیز بدان معترف است، بیان کننده همان حقیقت والای علم است که البته با غفلت از آن، علم تنها ماهیتی اجتماعی پیدا خواهد کرد.
امام جعفرصادق (ع) و فلسفه الهی "ذات و صفات باریتعالی"
نویسنده:
جمشید بور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رساله حاضر مشتمل بر سه فصل می‌باشد. در فصل اول، کلیاتی از اسما و صفات را مطرح نمودیم، و به تعریف اسم، صفات و نظرات بعضی از بزرگان را پیرامون آن اشاره کردیم. همچنین در این فصل به توانمندی عقل در حوزه دین، و نظرات گوناگونی که در این باب مطرح شده بود را، بیان نمودیم و به حل تعارض علم و دین بااستفاده از توازی در روش و با تکیه بر کلام امام جعفر صادق (ع) مطالبی را ارائه دادیم. همین طور به فطری بودن خداشناسی در وحی و روایات نکاتی را بیان نمودیم، در فصل دوم و سوم بحث را اختصاص دادیم به شناخت ذات خداوند و صفات باریتعالی و براهینی که برای ذات خداوند اقامه شده بود، را آوردیم و در پاین هر برهانی، برای صحت و تایید برهان از کلام امام جعفرصادق (ع) استفاده نمودیم. در بخش صفات ، به تقسیمات صفات باریتعالی و آرا مربوط به آن و جرح و نقد آن را مطرح نموده و از صفات خداوند، صفات علم، اراده و کلام را با استفاده از روایات منسوب به امام جعفرصادق (ع) مورد بررسی قرار دادیم.
  • تعداد رکورد ها : 5299